به گزارش خبرگزاری تسنیم، یکى از مهمترین مباحث درباره صهیونیسم و برخى فرقههاى یهودى، مسأله نژادپرستى آنان است که بهصراحت آنرا بیان کرده و از آن دم مىزنند و حتى به آن مباهات مىکنند.
سؤال: آیا بین یهود و صهیونیسم تفاوتى وجود دارد؟ آیا همه یهودىها صهیونیستند؟ صهیونیست از چه زمانى بهوجود آمد؟
پاسخ: صهیونیسم یک حزب و تشکیلات سیاسى است که با وسایل و ابزار ظالمانه و نامشروع اهداف جابرانه و غاصبانهاى را تعقیب مىکند.
صهیون نام کوهى است در اورشلیم که بارگاه حضرت داود پیامبر(ع) در آن قرار دارد و واژه صهیونیسم از آن گرفته شده است.
قبل از جنگ جهانى اول، روزنامهنگارى به نام (تئودر هرتزل) اهل اتریش یا مجارستان در سال 1895 کتابى بهنام (دولت یهود) نوشت و منتشر نمود. او در این کتاب از لزوم تشکیل کشور مستقل براى یهودیان سخن به میان آورد اما به محل و مرکز تشکیل دولت یهود اصلاً اشارهاى نشد. در این کتاب پیشنهاد نمود که آژانس یهود تشکیل شود تا برنامه مذاکرات و نقشههاى حزب را تنظیم نماید و یک شرکت یهودى بهوجود آید که احتیاجات اقتصادى نهضت را تأمین کند.
اولین کنگره حزب صهیونیسم در شهر (بال سوئیس) تشکیل گردید که در آن کنگره فلسطین محل تشکیل دولت یهود تعیین شد.
پس از شکست دولت عثمانى و حاکمیت انگلستان بر فلسطین و لبنان و شروع جنگ جهانى اول که دامنهاش به حدود فلسطین رسیده بود، یکى از رهبران صهیونیسم بهنام (هربرت سموئل) یادداشتى به اعضاء کابینه انگلستان و نمایندگان عوام آن کشور تقدیم کرد و در آن یادداشت پیشنهاد کرد که یک دولت یهودى تحت نظارت انگلستان در فلسطین ایجاد شود و از طرفى، جمعى دیگر از رهبران یهود و در رأس آن دکتر وایزمن استاد کرسى شیمى دانشگاه منچستر انگلیس که در اثر کشف ماده (اسیتون) که براى مواد منفجره ضرورى بود، در جامعه و دستگاه دولتى انگلیس صاحب نفوذ بودند با مقامات انگلیس و همچنین فرانسه و آمریکا درباره تشکیل دولت یهودى در فلسطین مذاکره کردند و بالاخره کار به جایى رسید که بالفور وزیر خارجه وقت انگلیس وعده تشکیل دولت یهودى را در روز دوم نوامبر 1917میلادى به صهیونیستها داد و در نتیجه یهودىها با حمایت کامل انگلیس و آمریکا و فرانسه دولت خود را تشکیل دادند.
بهطور خلاصه عوامل مؤثر در تشکیل دولت صهیونیزم به شرح زیر است:
1- پافشارى سردمداران یهود و صهیونیسم براى تشکیل دولت یهود در فلسطین
2-آمادگى حکومتهاى غرب و شرق براى نجات ملتها از شر یهودىها و مزاحمتهاى سیاسى و اقتصادى؛ زیرا یهود در هر کشورى که باشد، اقتصاد آن کشور را قبضه مىکند.
3- از همه مهمتر استکبار جهانى بر آن بود که یک غدّه سرطانى را در قلب کشورهاى اسلامى قرار دهد تا دولتهاى عرب و مسلمان نتوانند به وحدت برسند و دوباره تجربه امپراطورى عثمانى تجدید نشود و اصولاً جامعه مسلمانان گرفتار اسرائیل شوند.
یهودیان خود را قوم برگزیده خداوند مىدانند و بر خلاف مسیحیان و مسلمانان که دینشان را جهانى مىدانند، یهودیان، رستگارى را منحصر به قوم یهود مىدانند و پذیرش دین یهود را از طرف دیگران صحیح نمىدانند و معتقدند که یهودیت تنها از طریق نسل و پدران منتقل مىشود.
بنابراین صهیونیست نام حزب سیاسى بود که در میان یهودیان تشکیل شد و معتقد به تشکیل کشور مستقل در فلسطین و گسترش آن از نیل تا فرات است، در حالىکه همه یهودیان چنین اعتقادى ندارند. همچنین صهیونیست معتقد به برترى نژادى یهود بر دیگران است و بههمینخاطر یک اعتقاد نژادپرستانه را دنبال مىکنند و نیز معتقد به پیشبرد اهداف خود با قدرت نظامى و سلطهگرى بر دیگران هستند و این اعتقاد اگرچه در میان بسیارى از یهودیان وجود دارد و غالباً طرفدار صهیونیست هستند، اما تعداد زیادى از یهودیان هستند که با این نوع اعتقادات موافق نیستند و تعداد آنها رو به افزایش است. بههمینخاطر مىبینیم که گروههاى مخالف صهیونیست در جامعه یهودیان نیز بهوجود آمده است و دست به ایجاد تشکیلات مستقل از صهیونیست و اسرائیل زدند و به مخالفت با تشکیل و ادامه کشور اسرائیل پرداختند. این تشکل در جامعه آمریکا وجود دارد و اخیراً در کشور انگلستان نیز بهوجود آمده است.
سؤال: در توصیف دین تحریفشده یهود و صهیونیسم، واژه نژادپرستى زیاد استفاده مىشود. دلیل استفاده از این اصطلاح چیست؟آیا این بهمعناى آن است که صهیونیسم و دولت اسرائیل بیش از آنکه پیروان یک دین آسمانى باشند یک جریان نژادپرستانه است؟
پاسخ: یکى از مهمترین مباحث درباره صهیونیسم و برخى فرقههاى یهودى، مسأله نژادپرستى آنان است که بهصراحت آنرا بیان کرده و از آن دم مىزنند و حتى به آن مباهات مىکنند. در این نوشتار به اجمال به بعضى از عقاید آنها در این باره اشاره مىکنیم:
الف) تورات: تورات به معناى تعلیم و بشارت، کتابى است آسمانى که بر پیامبر عظیم الشأن حضرت موسى (ع) نازل شده است. ولى یهودیان، این کتاب را تحریف کرده و خرافات و افسانههاى زیادى در آن جاى دادند؛ بهگونهاىکه امروزه به یک کتاب مضحک و عجیب در آمده است.
نویسندگان تورات اشخاص مجهول الهویهاى هستند که قرآن درباره آنها مىفرماید: «پس واى بر کسانىکه از پیش خود چیزى نوشته و به خداى متعال نسبت دهند تا به بهاى اندک و متاع ناچیز دنیا بفروشند. واى بر آنها از آن نوشتهها و آنچه از آن بهدست آرند.» (بقره: 78)
اینک به برخى قسمتهاى تورات تحریفشده توجه فرمایید تا با ماهیت نژادپرستى یهود و صهیونیست بیشتر آشنا شوید:
1. خداوند مانند انسانهاست. (سفر پیدایش، اصحاح اوّل، آیه36) گیس و لباس دارد. (سفر دانیال، اصحاح هفتم) دو پا دارد. (سفر خروج، اصحاح 24) مانند انسان راه مىرود. (سفر پیدایش، اصحاح 3) آن قدر نادان است! که بدون نشانه نمىتواند خانهى مؤمنان را از خانه کفار تشخیص دهد. (سفر خروج، اصحاح 12، آیه 12) پیمان خود را مىشکند. (سموئیل اوّل، اصحاح 2، آیه30) از کرده خویش پشیمان مىشود. (سموئیل اوّل، اصحاح15، آیه10) با انسان کشتى مىگیرد. (سفر پیدایش، باب34) مار از او راستگوتر است. (سفر پیدایش، اصحاح سوم، آیه30)
2. پیامبران هم از خدا دست کمى ندارند. برخى با زنان زنا مىکنند! (سموئیل دوم، اصحاح11، آیه11) برخى با دختران خود! (سفر پیدایش، اصحاح29) برخى مردم را فریب داده، مىکشند و زنهایشان را به همسرى در مىآورند. (سموئیل دوم، اصحاح 11) برخى با خدا کشتى مىگیرند. (سفر پیدایش، اصحاح 29) برخى براى پرستش بتها خانه مىسازند. (اول پادشاهان، باب 11) برخى با خداوند درشتى و خشونت مىکنند. (سفر خروج، اصحاح32، آیه 31) برخى از زنا متولد شدهاند!! (سفر داوران، باب11، آیه 1) برخى دروغگو هستند. (اول پادشاهان، اصحاح 13، آیه 11) و برخى نبوت را به زور از خداوند گرفتهاند. (سفر پیدایش، اصحاح 32)
قسمتهایى از متن تورات کنونى:
3. «من گفتم که شما خدایانید و جمیع شما فرزندان حضرت اعلى، لیکن مثل آدمیان خواهید مرد.» (سفر تثنیه، باب 10، آیه 15)
4. «اقوام غیر اسرائیل به جماعت خدا راه نخواهند یافت و هیچکدام از آنها به میان جامعه خداوندى وارد نخواهند شد.» (سفر تثنیه، باب 23، آیات 31)
5. «حدود تو را از بحر فلسطین و از صحرا تا نهر فرات قرار مىدهیم. زیرا ساکنان آن سرزمین را به دست شما خواهیم سپرد و ایشان را از پیش خود خواهیم راند. با ایشان و با خدایان ایشان عهد مبند.» (سفر خروج، باب 23، آیه 31)
6. «به سرزمین کنعانیان تا نهر فرات داخل شوید. اینک این زمین را پیش روى شما گذاشتم. پس داخل شده، زمینى را که خداوند براى پدران شما ابراهیم و اسحاق و یعقوب قسم خورده که به ایشان و بعد از آنها به ذریه ایشان بدهد، به تصرف در آورید.» (سفر تثنیه، باب1، آیات 7و8)
7. «و امّتها را به میراث تو خواهم داد و اقصاى زمین را ملک تو خواهم کرد. ایشان را به عصاى آهنینخواهى کشت، مثل کوزهگر آنها را خردخواهى نمود.» (مزامیر، باب2، آیات 8و9)
8. «گوشت بخورید و خون بنوشید. گوشت صاران را خواهید خورد و خون رؤساى جهان را خواهید نوشید.» (سفر حزقیال، باب 39، آیه 18)
9. «خداوند بر یعقوب ترحم فرموده، اسرائیل را بار دیگر برخواهد گزید و ایشان را در زمینهایشان آرامى خواهد داد و غربا به ایشان ملحق شده، با خاندان یعقوب ملحق خواهند گردید. و قومها (غیر یهودیان) را در زمین خداوند، بنده و کنیز خود خواهند ساخت و بنى اسرائیل، اسیرکنندگان خود را اسیر و بر ستمکاران خویش حکمرانى خواهند نمود.» (اشعیا، باب 14، آیات 31)
ب) تلمود: خاخامهاى یهودى طى سالهاى متمادى شرحها و تفسیرهاى خودسرانه و گوناگونى بر تورات نوشتند که همه آنها را خاخام «یوخاس» در سال 1500م جمعآورى نموده، به اضافه چند کتاب دیگر که در سالهاى 230 و 500 م نوشته شده بود، به نام «تلمود» یعنى تعلیم دیانت و آداب یهود، جمعآورى کرد. این کتاب هولناک در اصل چند جلد بیشتر نبود، اما از هشت قرن پیش، به 12 جلد و امروز به 36 جلد در قطع وزیرى رسیده است. تلمود، اخبار شرارتهاى یهود است. کار تألیف آن حدود دو قرن، پیش از جمعآورى اسفار تورات آغاز شد، از دو قرن پیش، پس از جمعآورى اسفار و رواج آن و بازگشت از بابل، باب تورات بسته شد و تلمود با افسانهها و اساطیر عجیب و غریبش بر تورات فائق آمد و آنرا تحت الشعاع قرار داد. همه بذرهاى ناپاکى در تلمود است. این کتاب نزد افراطیون یهود و صهیونیستهاى امروز از تورات هم مقدستر و مهمتر است. اینک به بخشهایى از این کتاب توجه فرمایید:
1. هنگامى که خداوند امر کرد هیکل را خراب کنند خطا کرده بود. به خطاى خویش اعتراف کرده، به گریه در آمد و گفت: واى بر من که امر کردم خانهام را خراب کنند و هیکل را بسوزانند و فرزندان مرا تاراج نمایند. خداوند از اینکه یهود را به چنین حالى گذاشته سخت پشیمان است و هر روز لطمه به صورت خود مىزند و زار زار گریه مىکند. گاهى از چشمانش دو قطره اشک به دریا مىچکد و آنچنان صدایى مىکند که تمام اهل جهان صداى گریه او را شنوند و آبهاى دریا به تلاطم و زمین به لرزه در مىآید.
2. قسمتى از شیاطین، از فرزندان آدم هستند. آدم زنى زشت داشت از شیاطین به نام «لیلیث» که مدّت 130 سال همسر آدم بود. شیاطین از نسل او متولّد شدند!
3. حوّا در این مدّت 130 سال جز شیطان فرزندى نزایید. زیرا او هم همسر یکى از شیاطین شده بود... انسان مىتواند شیطان را بکشد به شرط اینکه خمیر نان عید را نیکو بهعمل آورد. (خمیر نان عید از خون غیر یهودیان ساخته مىشود.)
4. ارواح یهود از ارواح دیگران افضل است. زیرا ارواح یهود جزء خداوند است! همچنان که فرزند جزء پدرش است. روحهاى یهود نزد خدا عزیزتر است. زیرا ارواح دیگران شیطانى و مانند ارواح حیوانات است.
5. بهشت مخصوص یهود است و هیچکس بهجز آنها داخل آن نمىشود. ولى جهنّم جایگاه مسیحیان و مسلمانان است و جز گریه و زارى چیزى عائد آنها نمىشود.
6. پیامبرى به نام مسیح نیامده است و تا حکم اشرار (غیر یهود) منقرض نشود، ظهور نخواهد کرد و هر وقت که او بیاید، زمین، خمیر نان و لباس پشمى مىرویاند. در این وقت سلطه و پادشاهى یهود بازگشته و تمام ملّتها مسیح را خدمت خواهند کرد. آن زمان هر یهودى دو هزار و هشتصد برده و غلام خواهد داشت.
7. بر یهود لازم است که املاک دیگران را خریدارى کند تا آنها صاحب ملک نباشند و همیشه سلطه اقتصادى براى یهود باشد.
8. پیش از آنکه یهود نفوذ و سلطه کامل خود را بهدست آورد، لازم است جنگ جهانى برپا و دو ثلث بشر نابود شود.
9. کشتن مسیحى از واجبات مذهبى ماست و پیمان بستن با او، یهودى را ملزم به ادا نمىکند. رؤساى مذاهب نصرانى و هر که را دشمن یهود است باید در روز سه مرتبه لعن کرد.
10. «یسوغ نصرانى» (حضرت عیسى(ع)) که ادعاى پیامبرى کرده و نصارى گولش را خورند با مادرش مریم که او را از مردى به نام «باندار» به زنا آورده بود!! در آتش جهنّم مىسوزند. کلیساهاى نصارا که در آن سگهاى آدمنما به صدا در مىآیند به منزله زباله خانه است.
11. اسرائیلى در نزد خداوند بیش از ملائکه محبوب و معتبر است و اگر غیر یهودى یک یهودى را بزند چنان است که به عزّت الهى جسارت کرده و جزاى چنین شخصى جز مرگ چیز دیگرى نیست و باید او را کشت.
12. اگر یهود نبود، برکت از روى زمین برداشته مىشد، آفتاب ظاهر نمىشد و باران نمىبارید.
13. همچنانکه انسان بر حیوانات فضیلت دارد، یهود بر اقوام دیگر فضیلت دارد. نطفهاى که از غیر یهودى منعقد مىشود، نطفهى اسب است. اجانب (غیر یهودیان) مانند سگ هستند و براى آنها عیدى نیست. زیرا عید براى اجنبى و سگ خلق نشده است.
14. سگ افضل از غیر یهودى است زیرا در اعیاد باید به سگ نان و گوشت داد ولى ناندادن به اجنبى حرام است. هیچ قرابت و خویشاوندى بین غیر یهودیان نیست. مگر در نسل و خاندان الاغ قرابتى است؟
15. خانههاى غیر یهودیان مانند طویله است. غیر یهودیان دشمن خدا و مثل خوک قتلشان مباح است. اجانب براى خدمتکردن یهود، بهصورت انسانى خلق شدهاند.
16. خدعهکردن با غیر یهودى منع نشده است. سلامکردن به غیر یهودى اشکال ندارد؛ به شرط آنکه در خفاء او را مسخره کرده باشند.
17. چون یهود با عزت الهیه مساوى هستند، تمام دنیا و هرچه در اوست، ملک آنها مىباشد و حق دارند که بر آن تسلط کامل یابند. دزدى از یهودى حرام است ولى از غیر یهودى جایز مىباشد. چون اموال دیگران مانند رملهاى دریاست و هر کس زودتر بر آن دست گذاشت، مالک آن است.
18. یهود مانند زن شوهردار است. همچنان که زن در منزل به استراحت مىپردازد و شوهر خرجى او را مىدهد بىآنکه در کارهاى خارج از منزل با او شرکت کند، یهود هم به استراحت پرداخته، دیگران باید آنها را روزى بدهند.
19. هرگاه یهودى و غیر یهودى شکایت داشته باشند، باید حق را به جانب یهودى داد اگرچه باطل باشد.
20. ربودن اموال دیگران بهوسیله ربا مانعى ندارد زیرا خداوند شما را به رباگرفتن از غیر یهودى امر مىفرماید. به کسانىکه یهودى نیستند قرض ندهید مگر آنکه نزول بگیرید... ما مأموریم که به آنها ضرر برسانیم.
21. حیات و زندگانى دیگران مال یهود است چه رسد به اموال آنها! هرگاه غیر یهودى از یهودى پول بخواهد باید آنقدر از او ربا گرفت تا تمام دارایىاش را از دست بدهد.
22. غیر یهودى را هرچند صالح و نیکوکار باشد، باید کشت.
23. حرام است غیر یهودى را نجات بدهید حتى اگر در چاهى بیفتد باید فورا سنگى بر در آن گذاشت! اگر یکى از اجانب را بکشیم مانند این است که در راه خدا قربانى کردهایم.
24. اگر یک نفر یهودى کمکى به غیر یهودى کند، گناهى نابخشودنى مرتکب شده است.
25. تا مىتوانید غیر یهودى بکشید و اگر دستتان به کشتن او رسید و او را نکشتید، مرتکب خلاف شدهاید. هلاککردن مسیحى ثواب دارد و اگر کسى نمىتواند او را بکشد لااقل سبب هلاکتش را فراهم نماید.
26. تعدىکردن به ناموس غیر یهودى مانعى ندارد زیرا آنها مانند حیوانات هستند و حیوانات را زناشویى نیست. یهودى حق دارد زنهاى غیر یهودى را به غصب برباید و زنا و لواط با غیر یهودى عقاب و کیفرى ندارد.
27. بر ما لازم است که با نصارا مانند حیوانات برخورد کنیم. کلیساهاى آنها خانه گمراهان است و خرابکردن آنها ضرورى و واجب است.
28. ملّت برگزیده خداوند ماییم لذا براى ما، حیوانات انساننمایى خلق نموده است زیرا خداوند مىدانست که ما احتیاج به دو قسم حیوان داریم، حیوانات بىشعور و غیر ناطق؛ مانند چهارپایان و حیوانات ناطق و باشعور، مانند مسیحیان و مسلمانان و بودائیان. خداوند براى اینکه ما بتوانیم از همه آنها سوارى بگیریم، ما را در جهان متفرق ساخت. لذا باید دختران زیباى خود را به پادشاهان و وزرا و شخصیتهاى برجسته غیر یهود به تزویج در آوریم تا بوسیله آنها بر حکومتهاى جهان تسلط داشته باشیم!
اگر دقت کرده باشید، اینها همان سیاستهایى است که امروزه صهیونیستها دارند بر دنیا تحمیل مىکنند و با برنامه کهنهى جاسوسى و سیاست پنهان، جهان را به تسخیر خودشان در آوردهاند. منشور حقوق بشر، حکام شوراى امنیت، ملل متحد و اینگونه شوراها، چیزى جز بازىدادن دیگر انسانها نیست. یهودیان، انحصارطلبند و کسى را به دینشان راه نمىدهند مگر اینکه ثابت شود پدر یا مادر او یهودى بوده باشد. اکنون با پذیرفتن صورى برخى از غیر نژادشان، آنها را بهعنوان فدائیان خودشان تربیت کرده و به کار گماردهاند تا در صورت هرگونه خطرى، ابتدا آنها نابود شوند. نمونههاى بارزى از این سیاست و مکر پنهان بهخوبى در حوادث جهان قابل حس است. بهعنوان مثال، در برجهاى دو قلوى نیویورک 5000یهودى مشغول به کار بودند که روز حادثه 11 سپتامبر، حتى یک نفر از این 5000 نفر در محلّ کارش حاضر نشد.
بسیارى از جنگها و درگیرىهاى مناطق مختلف جهان که بین کشورها و قومیتهاى مختلف اتفاق مىافتد، جز با این سیاست پنهان ایجاد نشده است. یهود طبق دستور خاخامها و بزرگانشان، موظفاند که خود را قومى مظلوم جلوه دهند که حقوقشان پایمال شده است ولى در واقع براى تمام دنیا برنامهریزى داشته باشند بهگونهاىکه در هر کشور و هر مذهب و دینى، جاسوسانى داشتهاند. نمونههاى بارزى از این تجسّس کهنه در حوزههاى علمیه ما ثابت شده است که اطلاعات بسیار دقیقى از ما را طى سالها به بزرگانشان مخابره مىکردند. کسانىکه در قالب مسیحى و مسلمان وارد مجامع دیگر شده و اخبار پنهان و آشکار و نقاط قوت و ضعف آنها را پیدا کرده و ثبت مىنمایند. این است قومى نژادپرست که امروزه در قالب دفاع از خود، هزاران انسان بىگناه را در سراسر جهان و بهخصوص منطقهى مظلوم غزه مىکشد.
سؤال: مىگویند صهیونیستها براى اداره جهان اقدام به تدوین سیاستهایى به نام «پروتکل دانشوران یهود» کردهاند. آیا این پروتکلها وجود دارند؟
پاسخ: یکى از حیرتانگیزترین و عجیبترین و خطرناکترین کتابهاى سیاسى که تا کنون انتشار یافته است، کتاب «پروتکلهاى حکماى یهود» مىباشد. پروتکل بهمعنى صورتمجلس مذاکرات سیاسى، متمم قراردادها و عهدنامههاى رسمى و مقاولهنامهها آمده است. اما در اینجا به مفهوم تصمیمها و فرمولهایى است که از سوى جمعى از متفکران، استراتژیستها و خاخامهاى یهودى بهمنظور تسخیر عالم طراحى شده است. به نوشته محقق برجسته و مبارز فلسطینى «عویج نویهض»، «پروتکلها برنامهاى است که سرمایهداران و اقتصاددانان و متفکران و علماى یهود براى ویرانکردن بناى مسیحیت، قلمرو پاپ و دست آخر اسلام، آنرا تنظیم کردهاند. یهودیان صهیونیست معتقدند که بعد از این ویرانى که به گفته اصحاب پروتکلها طى صد سال انجام خواهد شد، آنها بر جهان استیلا خواهند یافت و سلطنتى یهودى - داودى برقرار خواهند کرد که با تدابیر و امکانات خود به یهودیان با آنکه اقلیتى ناچیز هستند، امکان خواهد داد تا بر تمام جهان مستبدانه حکومت کنند و هیچ دینى، نه مسیحیت و نه اسلام، در کنار آیین یهودى - داودى باقى نخواهد ماند.»
متن پروتکلهاى یهود در اواخر قرن نوزدهم، حدود 117 سال پیش تنظیم و تدوین شد و اولینبار در سال 1897 در سوئیس قرائت گردید. در سال 1897 متن پروتکل بهمنظور قرائت در چند جلسه کنفرانس براى بحث و تصمیمگیرى و تأیید نهایى آماده شده بود که پلیس مخفى تزار روس به کنفرانس مزبور که به ریاست تئودر هرتزل در شهر بال برگزار شده بود، حمله و ضمن بازداشت تئودور هرتزل و عدهاى دیگر، بخشىهایى از این پروتکل را بهدست آورد.
این کتاب در تاریخ 1901میلادى بهدست «سرگى نیلوس» نویسنده و روحانى مسیحى روسى رسید و متن آنرا از زبان عبرى یا فرانسه به زبان روسیه ترجمه و در سال1902 و به قولى 1905 میلادى منتشر کرد و نقشه ملّت یهود که تا آن وقت زیر پرده بود، با تمام جزئیّات، افشا و آشکار نمود. این کتاب در شوروى سابق چهار نوبت به چاپ رسید، چاپ آخرش در سال1917 بود که پس از آن دولت وقت دستور جمعآورى کتاب و منع چاپ و نشر آنرا صادر نمود.
در سال 1917 «ویکتور مارسدن» خبرنگار انگلیسى که همزمان با انقلاب بلشویکى براى روزنامه انگلیسى «مورنینگ پست» کار مىکرد، آنرا به انگلیسى ترجمه نمود. آخرین چاپ این کتاب در غرب، در سال1921 انجام گرفت و از آن به بعد هیچ مؤسسه و ناشرى جرأت چاپ آنرا نداشته، زیرا هر کس آنرا چاپ یا ترجمه مىنمود، سرانجام بهدست یهود کشته مىشد. این کتاب به زبان فارسى نیز ترجمه شده و چندین نوبت به چاپ رسیده است.
هنرى فورد (بنیانگذار شرکت اتومبیلسازى فورد آمریکا) پروتکلها را در سال 1920 بهصورت سلسله مقالاتى در روزنامهاى که به خود او تعلق داشت، به چاپ رساند. هدف او این بود که ملت آمریکا را از خطر شکلگیرى امپراتورى یهود در این کشور آگاه سازد. فورد، پروتکلهاى دانشوران صهیون را برنامه اصلى یهود براى تسلط بر جهان مىدانست و هشدار داد که یهود به حکومت آمریکا اکتفا نکرده و درصدد برپایى حکومت جهانى است.
هنرى فورد در گفتگویى که در روز هفدهم فوریه 1921 در «نیویورک ورلد» به چاپ رسید، دعوى خود را علیه «پروتکلهاى صهیون» چنین بیان کرد: «تنها نکتهاى که علاقمندم درباره پروتکلها بگویم این است که آنها با آنچه در حال وقوع است، تطبیق مىکنند. از طرح پروتکلها شانزده سال مىگذرد و آنها تاکنون با شرایط جهانى منطبق بودهاند.» فورد هنگامى این نکته را بیان داشت که رهبران یهود و مطبوعات یهودى در آمریکا علیه او جنجال بهپا کرده و فریاد اعتراض سر داده بودند. هنرى فورد پس از تحمل فشار و مشقت، که تنها یهودیت سازمانیافته از عهده طراحى و اعمال آن برمىآید، بالاخره ناچار شد در 30 ژوئن سال 1927 در نامهاى خطاب به «لوییس مارشال» رهبر وقت «انجمن یهودیان آمریکا»، رسماً از یهود عذرخواهى کند. البته فورد در عذرخواهى خود و نه پس از آن، هیچگاه صدق پروتکلها و تحلیلهاى منتشره پیرامون آنها را تکذیب نکرد.
دستورالعملهاى این پروتکل به دو دسته تقسیم مىشوند. یک دسته مربوط به طرحها و برنامههایى است که یهود، قبل از برپایى حکومت جهانى خود براى نابودى کشورها و دولتها به اجرا درمىآورد و دسته دیگر مربوط به برنامههایى است که بعد از استقرار حکومت جهانى یهود، قرار است به اجرا درآیند. بنابراین آنجا که سخن از ترویج «آزادىخواهى» و یا «آزادى مطبوعات» است، مربوط به برنامهاى است که از رهگذر آن، کشورها، دولتها و ملتها را دچار تفرقه، بىثباتى و از هم پاشیدگى مىکند اما آنجا که سخن از مبارزه با «آزادى» است، مربوط به زمانى است که حکومت جهانى یهود برپا شده و براى استقرار و صلابت خود، هرگونه صداى مخالفى را خفه مىکند.
در این پروتکل از زبان صهیونیستها آمده است: «پادشاه اخلالگران، فتنهانگیزان و جلادان جهان، ما هستیم.» در این کتاب راه تسلط بر جهان چنین توصیف شده است: «هدف واسطه را توجیه مىکند و هرچه در راه رسیدن به هدف انجام دهیم، خوب است. جوانان نصارى را به مواد مخدر معتاد کرده و به شکل کلاسیک آنها را منحرف سازیم. حیا، عفت و ناموس را بهوسیله قهرمانان، آموزگاران و کلاً آموزش و پرورش از مغزها بیرون آورده که این چیزها در اجتماع مفهومى ندارد.... تا زمانىکه افراد جوامع مختلف، مطابق الگو و انگارههاى تربیتى ما دوباره تربیت نشوند، نمىتوانیم برنامههایمان را در اینگونه جوامع مطابق با روشى کلى و یکسان پیاده کنیم؛ اما اگر برنامهها را محتاطانه و توأم با آموزش آغاز کنیم، مىتوانیم در کمتر از یک دهه، منش، خلق و خوى سرسختترین افراد را تغییر داده و آنها را مانند افرادى که از پیش مطیع ساختهایم، زیر سلطه خویش در آوریم. کلماتى چون آزادى، برابرى و برادرى در واقع اسمهاى مستعارى هستند که فراماسونرهاى ما آنها را بهکار مىبرند. هنگامىکه حکومت شاهنشاهى ما آغاز گشت، این کلمات را از صورت استعارىبودن بیرون آورده و بهصورت عبارات ایدهآلى چون، حق آزادى، وظیفه برابرى و آرمان برادرى در مىآوریم، بدینمعنى ما غلطترین کار را انجام مىدهیم و بهاصطلاح «با شاخ گاو در مىافتیم» .... بذر دشمنى، کینهتوزى و حسد را در هر خانهاى کاشته و در این زمینه از تعصّبات مذهبى، قبیلهاى و غیره استفاده کنیم. در مملکتى که ما زندگى مىکنیم هیچ موقع از طرف همسایگان علیه آن مملکت اعلان جنگ نخواهد شد زیرا سیاست ما طورى است که هر دولتى صلاح خود را در کنارهگیرى از ستیزهجویى با ما مىداند! خداوند ما را نابغههاى جهان خلق کرده است تا از عهده حکومت بر دنیا بهخوبى برآییم... باید عقاید و آراء متضادى را در اجتماع ایجاد کنیم تا کسى نتواند حقّ را از باطل تمیز دهد و خلاصه دریچه فهم بر مردم بسته شود.... در اروپا و آسیا باید جنگ، فتنه و آشوب بهپا کرد و اینکار در حقیقت دو فایده دارد، یکى از بین رفتن آنها و دیگرى تسلّط ما بر آنها.... براى آنکه به هدف نهایى خود برسیم، لازم است که اولاً افکار خود را بهوسیله روزنامهها به تمام مردم تزریق کنیم، تا اگر دولت بخواهد با ما مبارزه کند آنرا با عصاى مخالفت با افکار عمومى تأدیب کنیم.... براى آنکه مردم را مشغول کرده باشیم، هر روز مشکلات جدیدى براى آنها بهوجود آورده تا آنها را از مذاکره در مسائل سیاسى باز داریم.... هر روزه صفحههاى جرائد و مجلات را از مسائل جنسى و یا مسابقات فوتبال، بسکتبال، کشتى آزاد... پر خواهیم کرد تا بدینوسیله مغز ملّت را در تفکّر به این مسابقات مشغول سازیم... در تمام کشورهاى بزرگ، ما عقائد دینى را ریشهکن خواهیم کرد و مطالب مسموم خود را بهوسیله نویسندگان عالىمقام همان کشورها تزریق مردم مىنماییم.»
سؤال: در رسانهها بهویژه رسانههاى آمریکایى، واژه «صهیونیسم مسیحى» بسیار شنیده مىشود. این واژه به چه معنا است و تاریخچه آن چیست؟
پاسخ: شخصى به نام جان داربى که یک کشیش معروف انگلیسى بود، براى اولینبار نظریه صهیونیسم مسیحى را بهعنوان راهى براى عملىکردن خواستههاى مسیح و تحقق پیشگویىهاى مسیح عنوان کرد. در آمریکا نیز دو کشیش برجسته پروتستان به نامهاى «دى. ال. مودى» و «ویلیام بلاکستون»، مکتب نو ظهور صهیونیسم مسیحى را تبلیغ مىکردند که بلاکستون بهعنوان پدر صهیونیسم مسیحى در ایالات متحده آمریکا معروف گردید.
این جریان نو ظهور در پروتستانیسم که بهعنوان صهیونیسم مسیحى شهرت یافت، معتقد است که پیروان کلیساى پروتستان براى ظهور دوباره مسیح باید چند خواسته مسیح را که در تفاسیر انجیل در قرن بیستم بهعنوان پیشگویىهاى انجیل بیان شده است را عملى کنند.
بر اساس اعتقادات این مکتب سیاسى - دینى نو ظهور، حوادثى باید بهوقوع بپیوندد تا حضرت مسیح(ع) دوباره ظهور کند و پیروان این مکتب وظیفه دارند تا براى تسریع در عملىشدن این حوادث، کوشا باشند. از جمله حوادثى که باید عملى شود تا حضرت مسیح(ع) ظهور کند مىتوان به این مطلب اشاره کرد که یهودیان از سراسر جهان باید به فلسطین آورده شوند و کشور اسرائیل در گستردهاى از رودخانه نیل تا فرات بهوجود آید و فقط صهیونیستهایى که به کشور اسرائیل مهاجرت مىکنند، اهل نجات خواهند بود. لذا تحت تأثیر تبلیغات مبلغانى چون بلاکستون که به مسیحیان وعده داده بود در سالى که در فلسطین کشور صهیونیستى اسرائیل تأسیس شود مسیح(ع) دوباره ظهور خواهد کرد، تهاجم دولت انگلیس و بعدها آمریکا به این سرزمین آغاز شد. انگلیس در طى جنگ جهانى اول سرزمین فلسطین را که جزء قلمرو خلافت عثمانى بود را تصرف کرد. همچنین بالفور وزیر امور خارجه سابق انگلیس به یهودیان سراسر جهان تعهد داد که به آنان در مهاجرت یهودیان به فلسطین یارى دهد و در تشکیل کشور صهیونیستى کوشا باشد. آنان متعهدند یهودیان باید دو مسجد اقصى و صخره را منهدم کنند و بهجاى این دو مسجد مقدس مسلمانان، معبدى بزرگ بنا نهند. بههمیندلیل است که تا به حال این دو مسجد بارها از سوى یهودیان و صهیونیستهاى مسیحى مورد حمله قرار گرفته است.
از دیگر اعتقادهاى صهیونیستهاى مسیحى، اعتقاد آنان به جنگى به نام آراماگدون است. آنان بر این عقیدهاند که روزى جنگ نهایى مقدس شروع خواهد شد و تمام مسیحیان پیرو عملىکردن خواستههاى مسیح نجات خواهند یافت و ضد مسیح را در این جنگ شکست خواهند داد. آنان معتقد به حکومت جهانى مسیح هستند که در این حکومت جهانى به پایتختى بیتالمقدس است که توسط آنان قبل از جنگ نهایى ساخته شده است.
از دیگر نکات جالب در بحث صهیونیسم مسیحى بىمعنابودن صلح در جهان قبل از ظهور مسیح است. آنان معتقدند براى تصریح در ظهور مسیح باید مقدمات جنگ نهایى را فراهم ساخت و در این بین نقش قابل توجهى براى دو دولت انگلیس و آمریکا قائل هستند بهطورىکه رهبرى جنگ آرماگدون را از آن آمریکا و انگلیس مىدانند. آنچه در نگاه اول به اعتقادات صهیونیسم مسیحى در ذهن تداعى مىشود، ارتباط عمیق غرب و صهیونیسم است بهطورىکه موجودیت اسرائیل با منافع غرب عجین شده است. امروز بهوضوح دیده مىشود که تمامى رفتار و اعمال غرب در راستاى تفکرات صهیونیستى است. ایجاد آشوب و جنگ در جهان توسط آمریکا و انگلیس ریشه در همین تفکرات دارد چرا که این آشوب را مقدمهاى براى ظهور مسیح مىدانند که خود ریشه در اندیشه صهیونیسم دارد.
مبانى عقیدتى صهیونیسم مسیحى
1- ایمان به بازگشت مسیح و مسأله آخر الزمان بهعنوان تنها راهحل ممکن براى اصلاح جامعه
2- این گروه، تجمع یهودیان، تشکیل کشور اسرائیل، بازسازى معابد قوم یهود و... را از پیششرطهاى لازم براى بازگشت دوم حضرت مسیح عنوان مىکنند.
3- از دیدگاه آنان، خداوند، سرزمین اسرائیل را به فرزندان اسحاق (یهودیان و مسیحیان) داده است و نه به اسماعیل و فرزندان او که مسلمانان هستند.
4- براى بازگشت مسیح باید هفت مرحله زمانى سپرى شود. اکنون در مرحله ششم هستیم که کلیسا نامیده مىشود. مرحله هفتم آخر الزمان است که هفت سال طول مىکشد.
وجود عناصر عبرانى و آموزههاى تئوریک عهد عتیق در پروتستانتیسم مسیحى که وجه تمایز بارز و شاخص مسیحیت کاتولیک و پروتستانیسم است، این ظن و گمان را موجب گردیده که پروتستانیسم نوعى یهودىگرى در مسیحیت بوده است. گفته مىشود رهبران و بنیانگذاران پروتستانیسم خود به یهودىگرى و یهودىبودن متهماند.
نقش یهود و یهودىگرى در پیدایش پروتستانیسم مسیحى غیر قابل انکار است، آنان بهشدت از پروتستانیسم مسیحى حمایت کردند. جریان صهیونیسم مسیحى در جهان غرب و کشورهایى چون آلمان، انگلیس، کانادا، هلند و بهخصوص در آمریکا 360 میلیون پیرو دارد که بعضاً در تحقق اهدافشان بیشتر از خود صهیونیستهاى یهودى تعصب و تلاش دارند. «آنها معتقدند که قبل از ظهور حضرت مسیح در آخرالزمان جنگى در صحرایى به نام «هارمجدون» بهوقوع خواهد پیوست که شر و خیر مقابل هم مىایستند. آنها خود و یهودیان را خیر و دشمنانشان را شر مىنامند. جالب است بدانید که دولت فعلى آمریکا از معتقدان افراطى به صهیونیستم است.»
صهیونیسم مسیحى بهعنوان ایدئولوژى پروتستانهاى قرون میانه توسط پیوریتنها که شاخهاى از فرقه پروتستان بودند صورت گرفت. ساختار هنجارى آنان مطابق با تورات است و بهعنوان یهودىگرى انگلیسى شناخته مىشود. علت حمایت گروههاى بنیادگراى مسیحى از دولت یهودى، تفاسیرى است که از کتاب مقدس بهعمل آوردهاند.
صهیونیسم مسیحى 7 مرحله را براى شروع جنگ و خاتمه آن قائلاند:
1. بازگشت یهودیان به فلسطین
2. ایجاد دولت یهود
3. موعظهشدن انجیل به بنى اسرائیل و دیگر مردم دنیا
4. به بهشت رفتن کلیه کسانىکه به کلیسا ایمان دارند
5. این مرحله که دوران فلاکت است 7 سال به طول خواهد کشید. در این مرحله یهودیان و دیگر مؤمنان ظلم خواهند دید اما سرانجام صالحان با پیروزى دجال به نبرد خواهند پرداخت.
6. وقوع جنگ آرماگدون
7. شکست لشکریان دجال و استقرار پادشاهى مسیح به پایتختى اورشلیم (بیت المقدس). این پادشاهى بهوسیله یهودیان اداره مىشود و بعد آنان به مسیح مىپیوندند و یا مسیحى مىشوند. آنان معتقدند که جنگ آرماگدون نبردى با سلاحهاى هستهاى خواهد بود.
پارادوکسهاى موجود
از طرفى آنان قبول دارند که یهودیان بندگان برگزیده خدا هستند و قبول دارند که آنان بهعنوان یک واسطه در بازگشت مجدد مسیح عمل مىکنند اما معتقدند در صورتىکه یهودیان پذیراى مسیح نباشند، نمىتوانند به بهشت بروند. حتى مىگویند سرگردانى یهود در جهان و قتلعام آنان توسط نازىها، مجازاتى الهى و ناشى از ایماننیاوردن یهودیان به مسیح و کشتهشدن مسیح توسط آنان است. تاریخچه پیدایش صهیونیسم مسیحى در واقع به قبل از تشکیل دولت اسرائیل و حتى به قبل از ظهور و پیدایش یهودیان صهیونیسم باز مىگردد.
صهیونیسم مسیحى در نهادینهشدن صهیونیسم در حاکمیت انگلیس و آمریکا نقش بزرگى را ایفا نموده است. به عقیده صهیونیسم مسیحى، فعالیتهاى صلحطلبانه سازمان ملل و دبیر کل آن باعث کندشدن حرکت بهسوى نبرد نهایى است. آنان معتقدند که باید مقدمات جنگ نهایى را فراهم کنند که از نظر آنان این جنگ یک جنگ هستهاى خواهد بود. ماهیت لشگرى که قرار است در جنگ آرماگدون در برابر یهودیان و مسیحیان بجنگد مجموعهاى از ادیان در مشرق زمین است که عمدهترین آنها اسلام است.
جرى فالول از سرشناسترین سردمداران این جریان که از سالهاى قبل تا به حال در شبکههاى تلویزیونى به تبلیغ افکار گروه خود پرداخته است، مىگوید: من فکر مىکنم محمد(ص) یک تروریست بود. من به اندازه کافى راجع به او که توسط مسلمانان و غیر مسلمانان نوشته شده مطالعه کردهام و به این نتیجه رسیدهام که او انسانى خشن و جنگجو بوده در حالىکه مسیح سرمشق محبت است همانطورىکه موسى بود، اما محمد الگوى مخالفت آنهاست.
پاتریک رابرتسون نیز مىگوید: خداى مسلمانان خداى خشونتطلب است.
چاپ کاریکاتور موهن در برخى کشورهاى اروپایى به بهانه آزادى بیان و هتک حرمت به ساحت مقدس رسول اکرم(ص) ناشى از همین تفکرى است که در غرب رواج یافته است. بسیارى از حرکتهاى ضد اسلامى و آزار و اذیت مسلمانان در سطح بینالملل را مىتوان بر اساس این عقیده شوم تحلیل و تفسیر کرد.
انتهای پیام/