به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، نشست 17 دقیقه حرف حساب در آستانه سالمرگ جلال آل احمد با عنوان "مردی که بلند فکر میکرد" عصر امروز یک شنبه 16 شهریور با حضور سید عباس صالحی معاون فرهنگی وزیر ارشاد، محمدرضا جوادی یگانه استاددانشگاه و جامعه شناس و اکبر جباری کارشناس فلسفه در ساختمان فرهنگی سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران برگزار شد.
مهدی قزلی مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان که بانی این مراسم بود در سخنانی گفت: شخصیت و آثار جلال این فرصت را فراهم کرد تا نیم قرن پس از مرگش نیز بتوان درباره آثارش حرف زد به گونهای که احساس کهنگی درآن وجود نداشته باشد.
وی ادامه داد: جلال به شدت اهل تفکر و تعقل بود این ویژگی او را از سایر افراد متمایز میکرد او شجاعت داشت که آنچه با عقلانیت به آن رسیده بود اعلام کند و در معرض استفاده دیگران قرار دهد. این شجاعت و عقلانیت توأمان جلال گاهی برای افرادی تلخی ایجاد میکرد اما حریت و آزادگی جلال موجب شد تا همه از او به خوبی یاد کنند.
قزلی تصریح کرد: آنچیزی که یک روشنفکر واقعی به آن احتیاج دارد تا از مردم عادی متمایز باشد تلاقی این سه خصلت است. و به جرأت میتوان گفت در کمتر کسی این سه خصلت یعنی شجاعت، عقلانیت و آزادگی بایکدیگر دیده میشود.
محمدرضا جوادی یگانه استاد ارتباطات دانشگاه تهران جامعه شناس نیز دیگر سخنران این مراسم بود که سخنان خود را با این پرسش آغاز کرد، اگر جلال امروز حضور داشت کجا بود؟
وی ادامه داد: جلال ویژگیهایی دارد که اگر کلیات آن را ندانیم قطعا از او شناخت کافی نخواهیم داشت آثار جلال هیچ یک به تنهایی او را جلال نکرده است بلکه این کلیت جلال بود که از او جلال آل احمد ساخت. اگر بخواهیم روی ادبیت جلال تأکید کنیم باید بگوییم جلال ادیبی بود که در دوره طلایی ادبیات ایران رمان نوشت. عده ای جلال را ستیهنده میدانند چرا که او تلخ صحبت میکرد اما بیش از اینکه این تلخی درباره دیگران باشد درباره خودش کاربرد داشت تقریبا هیچ کدام از ما حتی پیش روان پزشکمان نیز این اندازه اعتراف نخواهیم کرد. اما جلال صریح بود و راه شناخت برای خود را باز کرد. این چیزی است که باید از جلال یاد بگیریم به عبارت دیگر جلال امروز باید از اسم به فعل تبدیل شود و ما جلال بودن و جلالیت را یاد بگیریم.
جوادی یگانه تصریح کرد: جلال با خود صریح بود و اشتباهات خود را بیان میکرد این راه مهمی است که جلال رفت و ما نیز باید ادامه دهیم. جلال خود میگوید "من نفس نفی وضع موجود هستم" جلال در همه قصههایش در اصل خود را روایت میکند اما ما اینکه صریح باشیم را از جلال نیاموختهایم.
این جامعه شناس ادامه داد: دوستان ما معمولا یاد گرفتهاند که از همه افشاگری کنند اما جلال درباره خود و دوستانش افشاگری میکرد این فضایی است که ما امروز به شدت به آن نیاز داریم اما آن را نداریم.
بنا به گفته جوادی یگانه جلال رهبری ادبیات ایران را از سالهای ابتدایی دهه 40 به صورت مطلق در دست میگیرد او درباره همه چیز نوشته است اما مسلط و از پرت نویسی پرهیز کرده است. بنابراین نوعی رهبری ادبی در جلال وجود دارد.
وی ادامه میدهد: جلال ادبیات ایران را در آن سالها ودر سالهای ابتدایی دهه 40 رهبری میکند اما اکنون کسی نیست که از حقوق نویسندگان دفاع کند به وقت لزوم آنها را تنبیه کند و نظر داده و از جنس خود انها بود و برایشان رهبری کند. ویژگی دیگر جلال نیز این است که جلال آزاده بود او وجدان خود را پایمال نکرد حتی یک جاهایی توضیح میدهد که زمین خورده و یا پولی را گرفته است و این یعنی همان صریح بودن.
وی در پایان سخنان خود با بیان اینکه اکنون جلال تقریبا در دنیای ما غیرقابل دسترس است، گفت: جلال به عنوان یک سبک زندگی امروز بسیار کمرنگ است ما در ادبیات باید به دنبال جلال بگردیم و امیدوار باشیم که پیدا شود.
پس از سخنان جوادی یگانه یادداشت منتشرنشدهای از جلال آل احمد که توسط محمدحسین دانایی خواهرزاده وی در اختیار قرار داده شده بود برای حضار قرائت شد.
اکبر جباری کارشناس فلسفه دیگر سخنران این نشست بود که با نگاه انتقادی به جلال و آثارش سخنان خود را درباره مفهوم غرب زدگی از دیدگاه جلال ارائه کرد.
وی گفت: آنچه از جلال مهم است تفکر و اثری است که از او به یادگار مانده است باید ببینیم این آثار چه هست و چه میخواست باشد که نشد.
این کارشناس فلسفه با اشاره به عنوان برنامه مردی که بلند فکر میکرد، گفت: وقتی این عبارت را به کار میبریم گویی تعبیر متعالی داریم اما به نظر من باید کمی در به کار بردن این اصطلاح احتیاط کنیم. چرا که بزرگی افراد در این است که تأثیری بزرگ در زیست جهان آدمیان پس از خود به جای بگذارند. اما وجهی که مورد توجه من درباره جلال است مفهوم غرب زدگی است. کتاب غرب زدگی جلال در 30 سال گذشته منشأ آثار بسیاری در جامعه ما بوده است من میخواهم درباره مفهوم غرب زدگی جلال حرف بزنم اینکه جلال از این مفهوم چه فهمید؟
وی ادامه داد: جلال خود میگوید مفهوم غرب زدگی را از شخص دیگری دارد آن شخص نیز یعنی سیداحمد فردید نیز به صراحت گفته است که این عنوان را جلال از من قاپید اما آن چیزی که من می گفتم بیان نکرد شاعران و ادیبان بنیانگذاران تاریخند و بنیانی میگذارند که در دیگران ذیل آن بنیان نفس میکشند. جلال به یک معنا نویسنده بود اما آیا توانست بنیانی بگذارد که در آن پس از او تاریخ متأثر باشد بنده معتقدم خیر و تردید دارم جلال توانسته باشد بنای شاعرانهای بگذارد که ما ذیل آن بیاندیشیم. چرایی این موضوع را باید در مفهوم غرب زدگی که جلال خود به آن پرداخته بررسی کرد.
جباری تصریح کرد: سیداحمد فردید مدعی بود که این فهوم از آن من است و جلال معنای اصلی آن را نفهید چون آنچه من از غرب میگویم غرب سیاسی فرهنگی و حتی جغرافیایی است این درحالی است که جلال از غرب زدگی از غرب فرهنگیو سیاسی حرف میزند و در مقابل آن شرقی را ترسیم میکند که تمنای غرب داد و این تمنای غرب داشتن یعنی همان غرب زدگی. این تصویر جلال از غرب زدگی در سی سال گذشته مورد سوء استفادههایی صورت گرفته و سرکوبهایی بین نویسندگان و اهل فکر انجام شده است. که اینها به غرب زدگی مورد اشاره جلال مرتبط است نه غرب زدگی واقعی که مد نظر فردید بوده است.
این کارشناس فلسفه تصریح کرد: فردید وقتی از غرب حرف میزد منظورش عالم بود نه غرب جغرافیایی و سایس او میگفت عالم غعالم غرب زده است نه اینکه من چون یک سبک زندگی خاصی را انتخاب کرده ام غرب زده باشم. آیا ما میتوانیم امروز جلال را مواخذه کنیم و بگوییم چرا او این مفهوم غرب زدگی را به صاحتی آورد که میتواند منشأ کنشهایی در سطح سیاست و جامعه شود قطعا نمیتوانیم اما ما به عنوان یک مخاطب در عصر امروز وظیفه داریم این مفهوم را به ریشه و اصلش بازگردانیم.
وی ادامه داد: اینکه چرا من جلال را پایه گذار یک دوره و بنیان نمیدانم در این نهفته است که او فهم بسیار سطحی از غرب داشت. وقتی کسی از زمانه خود به صرف تظاهرات و تجملات سیاسی اجتماعی و فرهنگی نتواند به عمق برود بنیانگذار نیست به نظر میرسد سیمین دانشور از جهاتی در یک عالم دیگر بنیانگذار است چون عالم خود را که در آن فکر میکند و نفس میکشد عمیقا درک کرده است پس آثار سیمین منشأ اثر در تاریخ معاصر ما خواهند بود.
جباری همچنین افزود: اینکه بنیانی از جلال بنا نمیشود برای این است که از مفهوم قصه خارج میشود و در مفهوم رمان و داستان وارد میشود که دقیقا همان قالب مدرن است وقتی از قصه خارج میشویم و وارد داستان میشویم اولا در عالم مدرن ورود کرده ایم که در کتاب غرب زدگی میخواستیم آن را نقدی کنیم چنان که سییمن وارد شد اما سمینی تمنای نقد غرب زدگی را نداشت ولی جلال داشت.
وی ادامه داد: این همان پارادوکسی است که اغلب نویسندگان متعهد انقلاب دچار آن هستند آنها میخواهند رمان بنویسند و عقاید خود را در این قالب بریزند این تناقص است چرا که عقاید آنها باید در قالب قصه بیان شود نه رمان که یک غالب مدرن است چون تمنای اصل سنت را دارند این تناقص نتیجهاش پادرهوا شدن نویسندگان متعهد است. این تناقص در جلال نیز از همان ابتدا وجود داشت.
این کارشناس فلسفه در پایان صحبتهای خود گفت: ورود به صاحبت سیاست و اجتماع برای کسی که میخواهد عالمی را برای ما باز کند متفاوت از من شهروند به عالم سیاست است شاعر و اندیشمند باید مرور متفاوتی به عالم سیاست داشت اما ورود جلال ورودی کاملا لخت و عریان بود که به مبانی کار نداشت.
سید عباس صالحی معاون فرهنگی وزارت ارشاد دیگر سخنران این نشست بود که در سخنانی با بیان این مطلب که درباره جلال سخن گفتن سهل و ممتنع است، گفت: سهل است چون شخصیتی است که دهه های متوالی از او صحبت شده است و دشوار است چون هنوز لایههایی وجود دارد که باید به آن پرداخت.
وی جلال را صدای متفاوت روشنفکری زمانه نامید و گفت: من این فضا و تعویلات را با این نکته آغاز می کنم که روشنفکری مولفه هایی دارد که جلال بخش مهمی از این مولفه ها را دارا بود روشنفکر به افرادی گفته میشود که فکر کردن را به عنوان یک نعمت الهی برگزیدهاند، به وضع موجود اعتراض دارند، تفکر انتقادی نسبت به حوزه های مختلف داشته و در برابر محیط های داخلی و خارجی احساس مسئولیت میکنند. جلال یکی از روشنفکران زمانه خود بود که با هر تفسیر و نوع نگاه انتقادی که به او نگریسته شود نمی توان آن را کتمان کرد.
صالحی افزود: با بخشی از نکاتی که در این نشست گفته شود موافق هستم اگر چه شالودهها و پارادایم نگاه من متفاوت است به نظر من جلال از سیاست به تفکر آمد که این موضوع محدودیتهایی را برای او ایجاد کرد جلال از نسلی بود که مجبور شد که خیلی زود سیاست ورزی کند این تقصیر این نبود زمانه جلال چنین اقتضا میکرد شهریور 1320 بسیاری را روانه سیاست کرده همان طور که دهه اول انقلاب برای نسل ما چنین اتفاقی رخ داد طبعا باید به افرادی که ازسیاست به تفکر میآیند حق داد خطاهای جدی داشته باشند چرا که فرصت تأمل و تعمق را نداشتند
وی ادامه داد: امثال جلال لایه های فلسفه اندیشهشان پرعمق نبوده است اما باز باید فضاهایی که آل احمد در ان زیست کرده را مرور کرد قبول دارم که لایه ها عمیق فکری در اندیشه های او کم رنگ است اما او در شرایطی میزیست که سه دهه متوالی اتفاقات سنگینی رخ داد آل احمد پرجوش و خروش بود که موجب شد تعریف هایش گاهی اغراق آمیز باشد و انتقادهایش تحقیر آمیز او حرکتهای تندی در اثبات یا نفی داشت این یک واقعیت است و طبعا باید آل احمد را با این واقعیتها شناخت.
معاون فرهنگی وزارت ارشاد با بیان این مطلب که وقتی از آل احمد حرف میزنند به نقیصههای او کم توجه نیستم گفت: او انسانی بود که جزو نسل سوخته روشنفکری نبود او زنده بود و نفس میکشید آل احمد چنین فضایی داشت و این به خاطر سیاست متفاوتی بود که او داشت و آل احمدی را ماندنی میکرد. بنابراین امروز نمی توان گفت که آل احمد مرده است او در فضاهای مختلفی حضور دارد و نفس می کشد در فضای تفکر این مرز و بوم و ادبیات امروز صالحی افزود: آل احمد از تعصب ایدئولوژیک فاصله ای روشن داشت ان هم در دورهای که ایدئولوژیها حصار بودند او خود یک حصار شکن بود که از تفننهای روشنفکرانه فاصله روشنی گرفت.
وی افزود: جریان روشنفکری ما در دو شاخه متعارف در 150 سال گذشته حرکت کرده است جریانهای تعصب اندیش ایدئولوژیک که شرایط موجهای بیرونی ذائقه و سلیقه آنها را جابجا میکرد. این نقطه تعادل که چطور ایدئولوژیها زندان شوند یکی از نکتههای خاصی بود که آل احمد به خوبی آن را رصد کرده بود. ویژگی دیگر جلال حرمتی بود که به سنت داشت ما در عین اینکه مسیر او را در نقد سنت میدانیم در آن دوره ای تند که آل احمد بسیاری چیزها را کنار گذاشته بود اما ریشههای سنت درش نمایان بود. آنچه که جلال را زنده نگه داشت این است که جامعه ایرانی او را روشنفکری دید که سنت ها را رها نکرد.
صالحی با اشاره به ویژگی چهارم جلال گفت: جلال از نسلی بود که فاصله خود با مردم را قطع نرکرد برخلاف جریان روشنفکری که پایگاهش در طبقات مرفه بود آل احمد در فضاهای مختلف طبقات اجتماعی حضوری جدی و ارتباطی فعال داشت. آل احمد در ادبیات بسیار با لایههای مختلف اجتماعی ارتباط داشت. او توانست با مردم به معنای توده واقعی مردم ارتباط برقرار کند و لایه های مختلف اجتماعی طرف ارتباط کلامی و بیانی آل احمد بودند.
وی فاصله از محافظه کاری را ویژگی پنجم آل احمد برشمرد و گفت: ما دو نوع محافظه کاری سنتی و روشنفکری داریم آل احمد از هر دو نوع محافظه کاری فاصله داشت. ادبیات کلامی او روشن و شفاف بود و برای او فضایی ایجاد میکرد که قابل توجه بود همچنین ارتباط با نسل سوم و چهارم زمانه خود نکته دیگر بارز در شخصیت جلال است آل احمد نقش معلمی خود را رها نکرد او از کسانی بود که میخواست دیگران را در کوهنودی راهپیمایی سلوک اجتماعی با خومد همراه کند.
فاصله از رویکردهای خشک آکادمیک دیگر ویژگی جلال بود که صالحی به آن اشاره کرد و افزود: بسیاری از روشنفکران معاصر و همدوره آل احمد در چارچوب های آکادمیک زندگی میکردند اما او دانشگاه گریز و آکادمیک گریز بود. آل احمد از جمله کسانی بود که ضد استبداد و استعمار بود آل احمد نوعی نگاه متوازن در این میان داشت. سایر روشنفکران ضد استبداد بودند اما ضد استعمار نبودند. جلال هردوی اینها را با هم داشت و از این نظر نوعی قرابت با روحانیت داشت.
صالحی در پایان سخنان خود گفت: این ویژگیها صدای متفاوتی را به نمایش درآورد و آل احمد صدایی بود که کمتر مشابه داشت.
انتهای پیام/