خبرگزاری تسنیم ـ علیعسگری؛ سینا کلهر، در یادداشتی ضمن چند استدلال، تعلیق در ابلاغ قانون عفاف و حجاب را نمادی از پیوند عقلانیت و حاکمیت دینی خوانده و آن را نشانهی عقبنشینی از دین ندانسته است.
یادداشت او، با آن که بر عقلانیت تأکید ورزیده؛ اما بیتوجهی به لوازم سخن و ابعاد ادعاهای مطرح شده، نواقصی را در نتیجهگیریهایش نشان داده است که این یادداشت به نقد آنها میپردازد.
کلهر در قسمتی از یادداشتاش میگوید: گفتن اینکه «فلان فرد لیبرال است» یا «انحرافی میاندیشد»، نشانهی ضعف فکری است نه قوت آن. اندیشه زمانی زنده است که میان ایدهها داوری کند، نه میان ایدئولوژیها. هرگاه داوریهای اعتقادی جای تحلیلهای عقلانی را بگیرد، تفکر از نفس میافتد و دانش سیاسی به صحنهی ایمانهای کور بدل میشود.
این ادعا زمانی صحت دارد که ایدئولوژیها خود برآمده از فکر و اندیشه نباشند؛ اما باید اذعان داشت ذکر اینکه فلان فرد لیبرال مسلک است یا دارای انحراف اندیشه است، خود دارای پشتوانهی اندیشهورز انه بوده و ایدهمحور است. خداوند نیز در قرآن، وقتی جریان ظلم را تعریف میکند، آن را مستکبر، تکفیرکننده و منافق خطاب میکند. ادبیاتی که در ذهن سینا کلهر بوی برچسبزنی میدهد، اما در نگاه خداوند استدلالی بر پایهی فهم صحیح از علم و عقل است!
بهعبارت دیگر، استدلال عقلانی، صرف بیان مقدمات آکادمیک و تجربهمحور نیست! استدلال عقلانی در نگاه دین، میتواند ریشههای معرفتی متعددی داشتهباشد که ادبیات قرآن و فهم دقیقِ انسانشناسی وحیانی از لوازم آن است.
کلهر در بخش دیگر یادداشتاش ادعا کرده است: هرچه فشار بیشتر شده، بیتفاوتی یا واکنش اجتماعی نیز افزایش یافتهاست. این تجربه جهانی است؛ هرجا سرمایهی اقناع کاهش یابد، هزینهی اجبار بالا میرود.
سؤال این است که اگر این سخن یک ضابطه است، چرا در خصوص همهی جرائم یکسان نیست؟ چرا دزدها، احتکار کنندگان، مجرمین خیابانی و سایرین شهروندان در تخلفات خرد، با فشار قانون، بیتفاوت نشده و یا دست به اقدام متقابل نزدند؟ مگر اقناع وجود نداشتهاست؟
اگر بپذیریم که مشکل از نبود اقناع است_ و این ضعف نیز وجود دارد_ باید پرسید که آیا نبود اقناع، تنها علت انکار حجاب است؟ آیا توسعهی رسانهای مبتنی بر ولنگاری و استفاده از ادبیات سکولار برای قانون حجاب در روایتسازیهای مغرضان سیاسی و معاندان حاکمیت دین، نمیتواند بخش اساسی لجاجت و عنادورزی با این حکم خدا باشد؟!
آیا صرف وجود اجبار در قانون_ که از عناصر ذاتی هر قانون است_ میتواند سبب تقابل با آن شود؟ در این باره رهبر انقلاب فرمودند: مسئلهی حجاب تبدیل شده به یک چالش و بر کشور ما تحمیلشده؛ این را تحمیل کردند. کسانی نشستند نقشه کشیدند، برنامهریزی کردند که حجاب بشود یک مسئله در کشور ما؛ در حالی که چنین مسئلهای در کشور وجود نداشت... بنده نظر قاطع خودم را در این مورد عرض میکنم... از لحاظ شرعی، حجاب یک حکم مسلّم شرعی است... این چیزی است که از آن صرفنظر نمیشود کرد. مردم ما مسلمانند، مقیّدند، متعبّدند، بانوان ما متعبّدند، باید رعایت کنند این را؛ حکم شرع است. یک نگاه، نگاه قانونی است؛ قانون واجبالاطاعه است و در این زمینه، حکم قانونی وجود دارد؛ رعایت حکم قانون برای همه واجب است. چه آن کسانی که به شرع معتقدند، چه حتّی آن کسانی که به شرع هم معتقد نیستند، قانون را بایستی رعایت کنند.» 1403/01/15
این سخن حکایت از آن دارد که صرف قانون بودن حجاب، دلیل بر تقابل با آن نبوده است، بلکه بهجهت درک دست از اثر ویژهی آن بهعنوان عنصر هویتسازی ایمانی جامعه، برخی تلاش کردند تا حجاب را در تضاد با عقلانیت اجتماعی و صلاح جمعی مردم قرار دهند. اتفاقی که نتیجهاش در نیم قرن اخیر اروپا به وضوح مشاهده شدهاست.
از سویی دیگر، بر اساس استدلال معکوس و با استناد به تجربههای خیابانی باید پرسید که برهنگیهای موجود در سطح کلانشهرها، حکایت از عدم اقناع دارد، یا دلالت بر سبک زندگی مرفهینی دارد که پیش از مهسا بهدنبال بهانه بود تا خود را از قید قانون رها سازد و این مهم برایش فراهم گردید؟!
مقصر این سبک زندگی غیر موجه و نامناسب با زیستبوم تمدنی ایران، اجرای قانون از سوی نیروی انتظامی است، یا عدم اجرای قوانین مربوطه از سوی نهادهای دیگر، که هماکنون ترکفعلشان بهعنوان نماد عقلانیت در حکمرانی تلقی میشود؟!
در پایان باید گفت، اگرچه کمبود ادبیات اقناعی مناسب در جامعهی امروزی مشهود است؛ اما خیلی از جامعهشناسان غرب، همچون بروس کوئن، استدلالهای گوناگونی را برای نمادگرایی جنسی و کنترل آن از سوی خانواده و قانون در فرایند جامعهپذیری آوردهاند که اگر امروزه تبیین شود، برچسبهای دیگری بهعنوان مخرب انسجام اجتماعی، دگماندیش و عقبافتاده، نصیب فرد روشنگر میشود.
این اتفاق نشان از آن دارد که بیش از توجه به کارکردهای مثبت اجرای قانون، بر راه حلهایی چشم دوخته شدهاست که اخذ نتیجه از آنها ضمانت اجرایی ندارد و بیش از آنکه بخواهد هنجارشکنی را درمان کند، بهمرور زمانبر هنجارشدگی آن میافزاید. رخدادی که نهتنها حاکی پیونده عقلانیت با اندیشهی دینی نیست؛ بلکه خبر از عقلزدگی مفرط و عقلانیت ابزاری در جامعهی نخبگانی کشور میدهد.
انتهای پیام/