خبرگزاری تسنیم، سعید شیری: قرآن کریم، آخرین و کاملترین کتاب آسمانی، از سوی خداوند بر برگزیدهترین پیامآور خویش، حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله نازل شده است. این کتاب مقدس به دلیل عمق معانی، ظرافتهای بلاغی، پیچیدگیهای ساختار کلام، و حضور آیات متشابه در کنار آیات محکم، نیازمند تفسیر و تبیینی فراتر از فهم متعارف بشری است.1 عظمت ذاتی وحی اقتضا میکند که تفسیر آن بر عهده کسانی باشد که به علم الهی متصل و از خطا و لغزش مصوناند؛ چنانکه خود قرآن نیز بر این حقیقت تأکید دارد و آن را نشانهای از جایگاه خاص پیامبر و اهل بیت علیهمالسلام در هدایت امت معرفی میکند.
از همین رو، قرآن کریم مرجعیت تأویل و فهم ژرفای آیات را به «راسخان در علم» ارجاع میدهد (آل عمران/7)2 و در آیهی دیگر وظیفهی «بیان» را به عهدهی پیامبر و پس از او مبیّنان معصوم قرار میدهد (نحل/44). این گروه در ادبیات قرآنی، همان «اُوتُوا العِلم» هستند؛ کسانی که علم ویژهی فهمِ مراد الهی به آنان عطا شده است. حجت الاسلام حسینی فقیه در سلسله نشستهای علمی «گفتمان معرف» مرکز تحقیقات اسلامی مشهد دربارهی رویکردهای مختلف تفسیری میگوید: «چند روش در تفسیر قرآن داریم؛ یکی تفسیر به رأی که بسیار نکوهیده است و از جانب آیات و روایات مردود است. روش دیگر قرآنبسندگی است به این معنا که همه علوم را از قرآن بفهمیم. اکثر علما قائل به انکار این روش هستند. روش تفسیری دیگر روش قرآنبسندگی در خود قرآن است یعنی برای اینکه قرآن را بفهمیم نیاز به غیر آن نداریم و البته قرآن برای مردم و به زبان عامه مردم نازل شده است، ولی نیازمند شرح اهل بیت است. (اینجا)». امام خمینی نیز در مقدمهی تفسیر سورهی حمد به این حقیقت اشاره کرده، میگوید «علوم قرآن، یک علوم دیگری است ماورای آنچه ما می فهمیم. ما یک صورتی، یک پردهای از پرده های کتاب خدا را میفهمیم، و باقیاش محتاج به تفسیر اهل عصمت است، که معلَّم به تعلیمات رسول الله بوده اند ... و اگر چنانچه من چند کلمه ای راجع به بعضی آیات قرآن کریم عرض کردم، نسبت نمیدهم که مقصود این است؛ من به طور احتمال صحبت میکنم نه به طور جزم. نخواهم گفت که خیر، مقصود این است و غیر از این نیست.»
در تاریخ اسلام نیز همین اصل جریان داشته است. صحابهی نزدیک به پیامبر و شیعیان راستین، تفسیر آیات را از سرچشمهی وحی، یعنی اهل بیت پیامبر فرا میگرفتند و همین نقلها بعدها در قالب نگاشتههای حدیثی و تفسیری تدوین شد. از نخستین مجموعههای تفسیری شیعه، تفسیر علی بن ابراهیم قمی است که رویکردی کاملاً روایی دارد. پس از آن آثاری چون تفسیر فرات کوفی، تفسیر عیاشی، تأویل الآیات الظاهرة، البرهان فی تفسیر القرآن، نورالثقلین و صافی، هر یک گنجینهای منحصر به فرد از احادیث تفسیری اهل بیت علیهمالسلام را در خود جای دادهاند؛ هرچند بخش مهمی از روایات تفسیری نیز در جوامع حدیثی شیعه مانند کتب اربعه باقی مانده است. در تفاسیر اجتهادی و فلسفی نیز گاهی از روایات بهره گرفته شده و برخی تفاسیر مانند المیزان علامه طباطبایی و تسنیم آیت الله جوادی آملی نیز فصل جداگانهای را با عنوان «بحث روایی» به تفاسیر اختصاص دادهاند و ضروری است تمام آیات قرآن به فهم منظور معصوم منجر شود نه آرای غیر.
اما پرسش اساسی آن است که «تفسیر» دقیقاً به چه معناست و چرا خداوند تأویل قرآن را در انحصار معلمان الهی قرار داده است؟ واژهی تفسیر در لغت از ریشه «فَسَرَ» به معنای گشودن، آشکار کردن، توضیح دادن و زدودن ابهام است. در اصطلاح علوم قرآنی، تفسیر به معنای کشف مراد الهی از آیات قرآن و روشنکردن مقصود واقعی کلام خداست. این کار، فراتر از ترجمه یا شرح ظاهری آیات است؛ زیرا فهم لایههای ظاهری و باطنی، شبکهی ظریف ارتباط آیات و مقاصد دقیق وحی، نیازمند علمی است که ریشه در هدایت الهی داشته باشد نه علوم ظاهری؛ لذا امام باقر علیهالسلام فرمود «لَیْسَ شَیْءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ»؛ یعنی هیچ چیز به تفسیر قرآن دورتر از عقل نیست. (المحاسن، ج2، ص300) یا در حدیث نبوی به جای عقل، قلب آمده است «لَیْسَ شَیْءٌ بِأَبْعَدَ مِنْ قُلُوبِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ.» (المحاسن، ج1، ص268)
بر اساس همین مبنا، کشف «منظور حقیقی» خداوند در قرآن تنها در حوزهی معرفتی معصومان علیهمالسلام قرار دارد؛ زیرا آنان، به دلیل برخورداری از عصمت، اتصال به منبع وحی، و علم الهی، مراد خدا را بدون خطا دریافت میکنند. از این رو، هرکس آیات را مطابق تعلیم ایشان بفهمد، در حقیقت مقصود الهی را دریافته است. همین حقیقت در روایات، از جمله کلام امام صادق علیهالسلام، به «علوم لدنی» تعبیر شده است. آن حضرت میفرماید: «إِنَّ مِنْ عِلْمِ مَا أُوتِینَا تَفْسِیرَ الْقُرْآنِ وَ أَحْكَامَه»؛ یعنی «از جمله علومی که به ما عطا شده، تفسیر قرآن و احکام آن است.» این تعبیر نشان میدهد که تفسیر حقیقی قرآن بخشی از علمی است که خداوند مستقیماً به اهل بیت افاضه کرده است و لذا اساساً تفسیر، علمی مافوق بشر است.
بنابراین، با توجه به این حقیقت که علم تفسیر، دانشی الهی و «لدنی» است که خداوند آن را به معصومان علیهمالسلام عطا کرده و نیز با تصریح قرآن بر اینکه فهمِ تأویل آیات در اختیار «راسخان در علم» است ــ که طبق احادیث، همان اهلبیت وحیاند ــ روشن میشود که مسیر صحیح فهم قرآن، گذر از تعلیم و هدایت ایشان است.
لذا برای فهم و کشف منظور حقیقی آیات قرآن میتوان بر پایهی چند گام اساسی و روشمند عمل کرد:
1. جمعآوری احادیث مرتبط با هر آیه از منابع معتبر روایی، بهویژه جوامع حدیثی شیعه.
2. دستهبندی و تحلیل محتوایی این احادیث برای استخراج نقاط اشتراک و رسیدن به «مرادِ مبیّن معصوم»، که همان مراد الهی است.
برای نمونه، هنگامی که موضوعی مانند «ذوالقرنین» مطرح میشود، پیش از آنکه به منابع تاریخی یا گزارشهای گاه متعارض مورخان مراجعه کنیم، باید تمامی احادیث واردشده در اینباره گردآوری و تحلیل شود؛ زیرا کشف مقصود امام معصوم مقدم بر هر نوع تحلیل تاریخی است. همانگونه که در آیاتالاحکام نیز فقها ناگزیر از رجوع به اهلبیت علیهمالسلام بودهاند؛ چراکه قرآن تنها اصل نماز را بیان کرده و کیفیت، حدود و جزئیات آن را پیامبر و سپس ائمه معصومین تبیین کردهاند.
در آیات مربوط به قصص انبیا نیز همین روش جاری است. قرآن کریم کلیات را بیان میکند، اما جزئیاتی مانند نام واقعی نوح نبی، اقدامات او در طول رسالت، یا شرح ابتلائات ایوب نبی، در احادیث اهلبیت علیهمالسلام بهصورت مشروح آمده است؛ چنانکه امام صادق علیهالسلام در روایت مفصلی زندگی حضرت ایوب را تفسیر و تکمیل میکنند. همچنین در موضوعات پیچیدهای همچون غیبت، عالم قبر، قیامت، مراتب افلاک و حقایق ماورایی که فهم آنها از توان علمی بشر فراتر است، روایات فراوانی ذیل آیات نازل شده و ائمه علیهمالسلام ابعاد مختلف آن را روشن ساختهاند.
برای مثال، امام رضا علیهالسلام ذیل آیه «وَالسَّماءِ ذاتِ الحُبُک» ساختار لایهلایهی آسمانها و انطباق عوالم بر یکدیگر را با بیانی دقیق و تصویری توضیح میدهند. یا هنگامی که جابر جعفی از امام محمدباقر علیهالسلام درباره چگونگی رؤیت ملکوت توسط حضرت ابراهیم سؤال میکند، امام باقر علیهالسلام در تجربهای شهودی او را با بخشی از عالم ملکوت مواجه میسازند و در پایان میفرمایند: «ابراهیم نیز ملکوت را چنین مشاهده کرد.»
بنابراین، روش درست فهم قرآن، آغاز از روایات تبیینی اهلبیت و سپس تحلیل آیات در پرتو آن معارف است؛ زیرا آنان مفسران حقیقی وحی و صاحبان علم الهیاند. سنت تفسیری نیز تا قرن سوم بر همین منوال بوده که تفسیر را از احادیث عترت اخذ میکردند تا زمانی که تبیان شیخ طوسی به روش عامه نگاشته شد.
-------------------
پاورقی:
1. أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیُّ فِی الْمَحَاسِنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ثَعْلَبَةَ بْنِ مَیْمُونٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فِی رِسَالَة:وَ أَمَّا مَا سَأَلْتَ مِنَ الْقُرْآنِ فَذَلِكَ أَیْضاً مِنْ خَطَرَاتِكَ الْمُتَفَاوِتَةِ الْمُخْتَلِفَةِ لِأَنَّ الْقُرْآنَ لَیْسَ عَلَى مَا ذَكَرْتَ وَ كُلُّ مَا سَمِعْتَ فَمَعْنَاهُ غَیْرُ مَا ذَهَبْتَ إِلَیْهِ وَ إِنَّمَا الْقُرْآنُ أَمْثَالٌ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ دُونَ غَیْرِهِمْ وَ لِقَوْمٍ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ وَ هُمُ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَعْرِفُونَهُ فَأَمَّا غَیْرُهُمْ فَمَا أَشَدَّ إِشْكَالَهُ عَلَیْهِمْ وَ أَبْعَدَهُ مِنْ مَذَاهِبِ قُلُوبِهِمْ وَ لِذَلِكَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَیْسَ شَیْءٌ بِأَبْعَدَ مِنْ قُلُوبِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ وَ فِی ذَلِكَ تَحَیَّرَ الْخَلَائِقُ أَجْمَعُونَ إِلَّا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَ إِنَّمَا أَرَادَ اللَّهُ بِتَعْمِیَتِهِ فِی ذَلِكَ أَنْ یَنْتَهُوا إِلَى بَابِهِ وَ صِرَاطِهِ وَ أَنْ یَعْبُدُوهُ وَ یَنْتَهُوا فِی قَوْلِهِ إِلَى طَاعَةِ الْقُوَّامِ بِكِتَابِهِ وَ النَّاطِقِینَ عَنْ أَمْرِهِ وَ أَنْ یَسْتَنْطِقُوا مَا احْتَاجُوا إِلَیْهِ مِنْ ذَلِكَ عَنْهُمْ لَا عَنْ أَنْفُسِهِمْ.
امام جعفر صادق علیهالسلام خطاب به معلا بن خنیس (یکی از شیعیان): «اما آنچه از قرآن سوال کردهای، این هم از خطورات و افکار متنوع و متفاوت تو است؛ زیرا قرآن به آنچیزی که تو ذکر کردهای، نیست. هر چیزی که شنیدهای، معنایش متفاوت است از آنچه که تو به آن رسیدی. قرآن فقط برای قومی است که آن را به درستی میخوانند و میفهمند. این قوم کسانی هستند که ایمان به قرآن دارند و آن را میشناسند (خود عترت) اما غیر از آنان، قرآن برایشان پیچیده و دور از دسترس است. به همین دلیل رسولالله صلىاللهعلیهوآله فرمودهاند: «هیچ چیزی برای مردم از تفسیر قرآن دورتر نیست.» در این زمینه، همه خلق در حیرتاند جز کسانی که خدا بخواهد. خداوند خواسته است که در این پیچیدگی، انسانها به دروازه و صراط مستقیماش برسند و او را عبادت کنند، و در سخن گفتن از قرآن به اطاعت از کسانی که مسئولیت اجرای قرآن را دارند و کسانی که از طرف خداوند سخن میگویند، بروند. آنچه که نیاز دارند از تفسیر قرآن را تنها از این افراد باید جستجو کنند، نه از خودشان.» (المحاسن، ج1، ص: 268؛ وسائل الشیعه، ج27، ص191)
2. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ ثَابِتٍ قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ وُهَیْبِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ الْقُرْآنَ زَاجِرٌ وَ آمِرٌ یَأْمُرُ بِالْجَنَّةِ وَ یَزْجُرُ عَنِ النَّارِ وَ فِیهِ مُحْكَمٌ وَ مُتَشَابِهٌ- فَأَمَّا الْمُحْكَمُ فَیُؤْمَنُ بِهِ وَ یُعْمَلُ بِهِ [وَ یُدَبَّرُ بِهِ] وَ أَمَّا الْمُتَشَابِهُ فَیُؤْمَنُ بِهِ وَ لَا یُعْمَلُ بِهِ- وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ: فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ- فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ- وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ- یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا، وَ آلُ مُحَمَّدٍ ع الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ.
از ابوبصیر از ابی عبدالله (امام صادق علیهالسلام) روایت شده که فرمود: شنیدم که ایشان میفرمودند: «همانا قرآن، نهیکننده و امرکننده است؛ به بهشت امر میکند و از آتش باز میدارد (نهی میکند). و در آن، محکم و متشابه وجود دارد. اما محکمات، مورد ایمان قرار میگیرند، به آنها عمل میشود و بر اساس آنها تدبیر میشود؛ اما متشابهات، مورد ایمان قرار میگیرند، اما به آنها عمل نمیشود. و این همان قول خداوند است که میفرماید: «اما کسانی که در دلهایشان انحراف است، از آنچه متشابه است پیروی میکنند تا فتنهانگیزی کنند و تأویل آن را بجویند، در حالی که تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم نمیدانند.» و آل محمد (ص) همان راسخان در علم هستند.» (تفسیر القمی، ج2، ص 451)
انتهایپیام/